من کی هستم

من کی ام؟

جواب این سوال در سه جولای دوهزار و پانزده

چه جوابی برای این سوال خوبه؟ من نمی دونم. تنها چیزهایی که می دونم اینه که : من یه زنم، در آستانه سی سالگی. من همسر بهترین دوستم و مهربونترین مردی که می شناسم هستم . من یه مهاجرم در یه وجب خاک حاصلخیز. من یک انسانم. من از دو تا موجود عزیز بسیار دورم. من سیما هستم، اسمی که بابا و مامانم بیست و نه سال پیش برای من انتخاب کردن. و من چاقم!!!

اره من گفتم من چاقم و این صفت و برای توضیح خودم اوردم. اینکه وزن من، اضافه یا کمش برای جواب سوال مناسبه یا نه، بر می گرده به هدف این بلاگ. من دوست دارم امروز، یعنی همین الان که توی بالکن کوچلوی خونه ام نشستم خودم و اینجوری معرفی کنم. من یک سیمای بیست و نه ساله چاقم. واقعیت دردناک نیست، واقعیت اگه درست درک بشه خیلی هم ارزش داره. و من امروز توی همین بالکن تصمیم گرفتم. (بعد از شکست توی نوشتن چند تا بلاگ مختلف دیگه) اینجا شروع کنم به نوشتن و بگم: سلام من سیما هستم، یک قلک که دوست داره قلم بشه.

داستان چاقی من بر نمی گرده به یه سال قبل یا هزار تا دلیل هرمونی و کم کاری ترویید یا بی تحرکی خودم. قصه چاقی من مال اون روزی هست که جای دوستهای کودکیم کیک رضوی شد دوستم در آستانه هشت سالگی. توی سالهای گذشته، شما بخون ۱۶ سالگی ، من بارها لاغر شدم ، چند باری با وزن ایده ال فقط یه دو کیلو فاصله داشتم اما هر بار نه تنها وزن کم شده همش برمیگشت، بلکه یه چند کیلویی هم اضافه بهش پیوند می خورد. تا اینکه توی بهار همین امسال، من به بالاترین وزن خودم رسیدم. یعنی در حدی که خجالت می کشم بهش فکر کنم.

و الان من در آستانه سی سالگی، تصمیم خودم و گرفتم که حداقل تلاش کنم سی سالگی و با این همه اضافه وزن شروع نکنم. تصمیم گرفتم زندگی سالم تری داشته باشم. نه اینکه قبلا زندگی سالمی نداشتم ( من در یک سال گذشته وجیترین بودم و هستم) قصدم اینه که بتونم لاغر شم، بیشتر فعالیت کنه و از همه مهتر عاشق تر و شادتر زندگی کنم.

دلیل نوشتن اینجا اینه که من فکر می کنم نوشتن توی فضای مجازی، توی صفحات اجتماعی می تونه به من کمک کنه به هدفم برسه. مهمتر از رسیدن من به هدف می تونه به یکی دیگه کمک کنه که به هدفش برسه. در نتیجه من اینجا از این پرسه می نویسم، از این تلاش مداوم، از این خیال پر از آرزو و از موفقیت هام و شکست هام. شما هم اگه دوست دارید می تونید همراه من باشید.